غیرت الله
بار اول بود که میرفتم نجف. قبل از رفتن، بهم گفته بود:” تو که روضه خونی. رسیدی حتما یه روضهی حضرت زهرا تو حرم حضرت علی (ع) بخون. یادت نره.” با هواپیما رفتهبودیم. از تهران تا دم حرم، فوقش سه چهارساعت طول کشید. وقتی از ماشین پیاده شدم و حرم… بیشتر »
4 نظر
خداوند مرا بس است
فاطمه(س) از مجلس خارج شد. هنوز انعکاس صدایش در سر انصار و مهاجرین بود. ابوبکر مبهوت ابهتش بود. آوای پیامبر در صدای فاطمه جاری بود. عمر در فکر نشسته بود. فاطمه(س) به خانه برگشت. قلبش شکسته بود و دیدهاش خونبار بود. اما، صلابتش خدشه ناپذیر بود. علی(ع)… بیشتر »
درِ خانه
#یا_فاطمه_اغیثینی انسان اگر از جا و مکانی خاطره خوبی نداشته باشد، از آن دوری می کند تا آن واقعه تداعی نشود. اما از درِ خانه که نمی توان دوری کرد! درِ خانه روضه مکرر است اگر از آن، خاطره تلخی داشته باشی!! درِ خانه کوچه بنی هاشم نیست که از آن رد نشوی!… بیشتر »
مادر...
وقت رفتن مامان جان گفته بود:” تو نجف شب نگیری بخوابی! پاشو برو تو حرم بگرد. نصف شب روضه حضرت زهرا (س) میخونن جلوی ایوون طلا؛ برو بشین یه گوشه گوش کن.” از راه رسیده بودم. تن خسته ام را بعد از نماز صبح بردم گوشه ی رواق حضرت فاطمه ی زهرا سلام… بیشتر »
غبار یتیمی
تاب نبود پدر را نداشت.دلش می لرزید به ناله های پدر.دستان کوچکش آفریده شده بود برای نوازش پدر. از این رو او را ام ابیها نامیدند. حال که بالیده بود و خود مادری شده بود برازنده ی نام بانوی بانوان دوعالم، چگونه می توانست بر خود بپذیرد که چندی دیگر پدر را از… بیشتر »