بغض شیرین
از شیرین ترین لحظاتم در کربلا لحظاتیست که در خانه ی قدیمی و عجیب ابو احمد سپری شد. خانه ای که از هر گوشه اش یک اتاق سرباز میکرد و هر لحظه یک نفر از هر اتاق آن بیرون میامد که ما نمیشناختیمش. از همان موقعی که اورا با آن هیبت مردانه ومهمان نواز دیدم تا… بیشتر »
نظر دهید »
کربلایی که مینویسند یا نه؟
همیشه دلم میل کربلا دارد اما گاهی دلم عجیب بهانه گیر میشود مثل وقت هایی که دست به مفاتیح میبرم که اعمال شب جمعه را مرور کنم یا اعمال شب های قدر را و یا… میبینم نوشته زیارت امام حسین علیه السلام که میتواند آن لحظه دلم را آرام کند …؟ دلی که… بیشتر »
صاحب خانه های مهمان
برای مهمانان اتاق خاصی دارند. مثل همان بیرونیِ خانه های قدیمی ما. اما این روزها خودشان هم مهمان خودشانند و خانه هایشان مخلصانه در اختیار زائران است..یعنی خودشان در اتاق مهمان می خوابند و اتاق خواب خودشان را به ما میدهند. پرسیدم: مگر آن یکی، اتاق… بیشتر »
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟!
پیرمرد شاید بزرگ قبیله بود. روی صندلی شبیه منبر کوچک نشسته بود. با آن ابهت عربی وسط جاده رو به جمعیت. قهوه در فنجان میریخت و به زوار تعارف می کرد. این که چیزی نیست! علمای نام دار و با عظمت، افتخارشان خادمی اباعبدالله بوده و هست. این که چیزی نیست!… بیشتر »
قرارگاه جهانی
ترکیبی از بوی ویکس و روغن طبی و عطر عربی و اسفند شامه ام را پر کرده. انتهای موکب عضلات منقبض شده را ماساژ می دهند. پاهای زائران بی رمق و تاول زده شده. قدم ها دیگر سنگین و آرام به زمین کشیده می شوند.خسته از غربت و بی کسی شیعه و زخمی حمله های آخرالزمانی.… بیشتر »