تلاوت
غم عاشورا را از تو باید پرسید که در شامِ بلای ستمگران هروله می کنی!
خانه ات ویران !
فرزندانت بی پناه!
و عشقی که فقط خاطره ای از او مانده!
فقط بجرم آنکه ایمان داری!
تو حسین را تلاوت کن!
سرزمین کرب و بلا
وقتی رسیدند عمه جان از شدت غمی که به دلش فرو ریخت سر از کجاوه بیرون کرد و از بابا پرسید:” اینجا کجاست عزیز دل؟”
عمه جان! بگذار من برایت بگویم. اینجا نینواست. اینجا قاضریه است. اینجا سرزمین کرب و بلاست. اما ایکاش هیچ وقت نمیآمدی اینجا! عمه جانم! بار بر زمین بگذار که آمده ای تا حسینت (ع) را قربانی کنی. تا ثابت کنی به عالم که همه ی دار و ندارت را هم حاضری برای خدایت بدهی. اینجا مکان دل بریدن از آخرین دلبستگی هاست. از اینجا که بازگردی صورت ماهت شکسته و سرش روی نی رفته. آخر اینجا زمین کرب و بلاست.
عمه جانم! غم و گرفتاریت از حالا شروع میشود و تو سفیر پیام غم و گرفتاری برادر خواهی شد. کاش من هم برای غم و گرفتاری شما سفیر باشم. با اشک هایت برای برادر، همراه شوم و از غمهای خودت و برادرت بگویم. بگویم که چطور راه و آب را بر لشکر ابا عبد الله علیه السلام بستند. بگویم که چطور جوانان بنی هاشم را یکی یکی پرپر کردند. بگویم که چطور دختران ارباب را آزار دادند و خیمه ها را به آذر سپردند. بگویم که چطور تیرهای سه شعبه…
عمه! مگر اینها نبودند که دعوت مان کردند؟ عمه جانم! اولین روضه خوان برادرت بودی! می دانم هر کس ندایی برای بیان مظلومیت برادرت بلند کند مزدش را مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها خواهد داد. من هم همراه همه ی شیعیان این روزها برایتان روضه می خوانم. اما روضه ی قتلگاه نه!
به کوری چشم دشمن ها
روی یک مُبل تک نفره گَردان، دونفری نشسته بودیم و کارتن تماشا می کردیم. هرزگاهی چشم هایم را به صفحه ترک خورده گوشی می رساندم و کانال های تلگرام را بالا پایین می کردم، تصویر زیبا و کارتنی شده ای از شهید حججی نظرم را جلب کرد.
_ ” اینو ببین! دوستِ امام حسینه، شهید شده”
_ “خوشبحالش، مامان! پس ما کی شهید میشیم؟”
_ ” وقتش بشه میان دنبالمون”
_ ” مگه نگفتی من سرباز آقام؟…”
_ ” چرا، هستی… وقتش بشه آقا زنگ می زنه”
_ ” شمارمونو دادی بهش”
_ ” آره مامان، شمارمون رو داره”
خنده شیرینی از سر رضایت روی لبش نشست و رفت دنبال بازی.
__________________
پ،ن :
آقا: رهبر عزیزتر از جان
شهادت از نگاه پسر پنج ساله: وقتی دوست های امام حسین با آدم های بد می جنگند و کشته می شوند، به مردنشان شهادت می گویند.
بقیه کسانی که شهید نشوند: فقط می میرند…
کوری چشم دشمنانی که می خواستند ایثار و شهادت طلبی را از ذهن کودکانمان پاک کنند، اینجا ایران است، دود اسپندِ مادرانِ شهدایِ مدافع حرم فضا را مانند شفق های گرگ و میش اسفند ماه، مه آلود کرده،بهار در پیش است.
#معصومه_رضوی