غبار یتیمی
تاب نبود پدر را نداشت.دلش می لرزید به ناله های پدر.دستان کوچکش آفریده شده بود برای نوازش پدر. از این رو او را ام ابیها نامیدند. حال که بالیده بود و خود مادری شده بود برازنده ی نام بانوی بانوان دوعالم، چگونه می توانست بر خود بپذیرد که چندی دیگر پدر را از… بیشتر »
نظر دهید »