گل نرگس، آمد!
باور کردنی نبود. از شدت شادی مثل بچه های دو ساله، دویدم داخل اتاق و خبر رسانی کردم. انگار همین دیروز بود که با اصرار، برادرم را مجبور کردم، کل خیابانی یک طرفه از نصف جهان را پیاده برگردیم ببینیم، درست دیده ام یا نه. بالاخره مغازه ای که از پنجره ماشین… بیشتر »
نظر دهید »