مادر خورشید
صورت طفل همچون خورشید در آغوش پدر میدرخشید. مادر غرق نگاه به آسمانی بود که خورشید را در آغوش گرفته و قند در دلش آب میشد. پدر در گوش فرزندش اذان و اقامه میگفت. چند دقیقه بعد رو به مادر طفل کرد و گفت: پدرم آرزو داشت روی این کودک را ببیند. کاش کمی زودتر… بیشتر »
5 نظر