سَنَ قربان آقا
وضو گرفتم تا ظرف های گل سرخی حضرت مادر را خاکروبی کنم، یک هفته دیگر ییلایق قشلاقش تمام می شود. زیر لب روضه تلاوت می کردم، فارسی آذری عربی! جان آقا… سن قربان آقا… سیدالعطشان… کاسه بشقاب ها مستمع بودند، استکان های قد و نیم قد، میان… بیشتر »
نظر دهید »