حوصله شرح قضيه نيست!
كتابم را محض احتياط اضافه كردم به بار كيف، انداختم روي شانه ام و با كفش پياده روي، از خانه زدم بيرون. هوا خيلي گرم نبود؛ خورشيددست از خود نمايي بر نمي داشت. بار كيف سنگين تر از معمول بود حس مي كردم همراه آوردن اين كتاب سنگين، احتياط اشتباهي بوده است.… بیشتر »
1 نظر
گل نرگس، آمد!
باور کردنی نبود. از شدت شادی مثل بچه های دو ساله، دویدم داخل اتاق و خبر رسانی کردم. انگار همین دیروز بود که با اصرار، برادرم را مجبور کردم، کل خیابانی یک طرفه از نصف جهان را پیاده برگردیم ببینیم، درست دیده ام یا نه. بالاخره مغازه ای که از پنجره ماشین… بیشتر »