یادداشت یک زلزله زده البرزی
بدون بالش سر روی زمین گذاشته بودم و داشتم با خواهرم گپ میزدم. دخترکم بالای سرم آرام مشغول بازی بود که یک لحظه صدای خالی شدن بار خاور آمد. با ترس و تردید گفتم زمین داره می لرزه؟؟ که خواهرم فریاد زد یا حسین زلزله!!! نفهمیدم چطور بچه را زیر بغل زدم و… بیشتر »
نظر دهید »